پاسدار ميراث ايران
دكتر عزت الله نگهبان
دكتر عزت الله نگهبان، پدر باستانشناسی ایران در سال ۱۳۰۰ در اهواز به دنیا آمد. او كه در سال ۱۳۲۸ كارشناسی باستانشناسی را از دانشگاه تهران دریافت كرد، به سال ۱۳۲۹ به بنیاد شرقشناسی دانشگاه شیكاگو وارد شد و درجهی كارشناسی ارشد باستانشناسی را در سال ۱۳۳۳ دریافت كرد. او به خاطر پژوهشهای بسیار در باستانشناسی، به ویژه در منطقهی گیلان، و بنیانگذاری موسسهی باستانشناسی دانشگاه تهران، در سال ۱۳۴۵ دكترای افتخاری را از دانشگاه تهران دریافت كرد. از او چند كتاب و بیش از هفتاد مقالهی پژوهشی به جای مانده است.

۱۳۲۸- فارغ التحصيل رشته باستان شناسى از دانشگاه تهران
۱۳۲۹- ورود به مؤسسه شرق شناسى دانشگاه شيكاگو
۱۳۳۳- اخذ درجه فوق ليسانس
۱۳۴۵- اخذ دكتراى افتخارى از دانشگاه تهران
۵۶-۱۳۴۶- مديريت گروه باستان شناسى دانشگاه تهران
۱۳۳۶- بنيان گذارى مؤسسه باستان شناسى دانشگاه تهران
- ايجاد كارگاه دائمى دشت قزوين براى فعاليتهاى دانشجويان
- از دكتر نگهبان چندين كتاب و بيش از ۷۰ مقاله مهم علمى در زمينه باستان شناسى به چاپ رسيده است.«باستان شناسى، دانش بررسى فرهنگ هاى انسانى از راه بازيابى، مستندسازى، و تحليل بازمانده هاى مادى بشر، همچون معمارى، دست ساخته ها، بازمانده هاى انسانى و يا پهنه زمين است. هدف نهايى باستان شناسى، روشنگرى درباره تاريخ بشر و فراز و فرود شكل گيرى تمدن است. از اين رو بسيارى از رشته هاى ديگر علوم انسانى نظير تاريخ، گيتا شناسى، زمين شناسى و مردم شناسى در پيوند با اين دانش بشرى بوده اند. با اين حال علم باستان شناسى از چندين دهه قبل نه تنها در اصول و روش تحقيق، بلكه در اهداف نيز به سرعت دستخوش تحولات بنيادى شده است. باستان شناسى با درك مفاهيم ميراث گذشتگان بر مبناى آثار باقى مانده در درون و برون خاك به اين اسناد و ميراث گذشته معناى فرهنگى ويژه مى دهد.»
در ايران همپاى كاوش هاى فرنگيان، دانش باستان شناسى نزد معدود دانش آموختگان و فرهيختگان اين رشته، بسط و گسترش يافت.
در اين ميان بودند بزرگانى كه در تثبيت و ساماندهى مبانى باستان شناسى از يك سو و پژوهش هاى فراگير عملى اين رشته در ايران سهم بسزايى داشتند.
دكتر عزت الله نگهبان از جمله اين بزرگان و از مهمترين آنهاست.
مهرگان امروز به اين چهره مهم علمى اختصاص يافته است:
زهرا نعيمى: عزت الله نگهبان را جملگى پدر باستان شناسى نو در ايران مى دانند و جملگى از خدمات ارزنده اش ياد مى كنند. خدمات او آنچنان است كه ضمن اهميت هر كدام از عناوين آن، مجموع به هم پيوسته اى است كه به ارتقاى سطح دانش باستان شناسى به طور عام و گسترش كاوش هاى عملى به طور خاص منجر شده است. و نيز مى توان گفت بنياد و اساس تحصيلات آكادميك نو در رشته باستان شناسى و كمك به وضع قوانينى كه همچنان پا بر جا و راهگشاى بسيارى مسائل موجود در اين زمينه است، مرهون تلاش و فعاليتهاى اين پژوهشگر و معلم باستان شناس ايران است.


نسل نگهبان، نسل دلسوختگان فرهنگ ايرانى است و هويت ملى بيش از هر هويت ديگرى، بينش و نظرگاه اين نسل را آراسته است.
نگهبان نيز يكى از سرسخت ترين مدافعان منظم كردن فعاليتهاى مربوط به باستان شناسى بود بسيارى او را دشمن بزرگ قاچاقچيان و دلالان عتيقه در ايران مى دانند. و به راستى كه نام او با مشى و منش پاسدارى از ميراث فرهنگ ايران قرين و عجين است و با همين مشى بود كه در پنجمين كنگره بين المللى باستان شناسى و هنر ايران در سال ۴۷ مقاله اى ارائه داد و در آن ماده اى پيشنهاد كرد كه براساس آن خريد و فروش اشياى باستانى به صورت غير مجاز واز طريق قاچاق ممنوع اعلام شود. و كنگره را ملزم به صدور قانونى در اين زمينه كرد و بدين ترتيب نقش اساسى در تصويب قطعنامه اى در محكوم كردن قاچاق و فروش اشياى عتيقه داشت. او بهتر از هر كس ديگر مى دانست كه ميراث فرهنگى ايران گنجينه اى است كه هويت فرهنگى ما را رقم زده است و حراست از آن را وظيفه خود مى دانست.
نگهبان پيگيرى صدور قطعنامه منع فروش اشياى عتيقه را در سمت مشاورت اداره باستان شناسى وقت ادامه داد و سهم عمده اى را در جلوگيرى از فعاليتهاى غير قانونى در زمينه خريد و فروش وقاچاق اشياى باستانى به خود اختصاص داد. او حتى درمخالفت با شهرام، پسر اشرف پهلوى كه يكى از عاملان خريد وفروش عتيقه درسالهاى پيش ازانقلاب بود، نامه اى به شاه نوشت وازبين رفتن آثار فرهنگى را متذكر شد واينك تمام هم و غمش دراعتلاى مملكت خواهد بود... دركنار اين نگاه سرسختانه براى حفظ ميراث فرهنگى ايران ، او شرايط كاوش و پژوهش هاى علمى ونظرى درباره اين ميراث غنى را براى همه پژوهندگان فراهم مى كرد.
![]() |
با سقوط رژيم پادشاهى درعراق دراواخر سالهاى ۱۹۵۰ ادامه كار پژوهشى غيرممكن شد ودرخواست او براى پژوهش درتركيه به جايى نرسيد.
در۱۹۵۸ دركنگره بين المللى باستان شناسى پيش از تاريخ درهامبورگ دكتر نگهبان و بردوود يكديگر را ملاقات كردند، نگهبان از مشكل بردوود مطلع شد و پيشنهاد كرد كه او كار خود را دركوهپايه هاى زاگرس درايران ادامه دهد.
اين ملاقات اتفاقى و استقبال بردوود از اين پيشنهاد سرآغاز فصلى جديد درباستان شناسى ايران بود ودرنتيجه آن گروهى ازبهترين باستان شناسان بين المللى مانند سانگهول، كنت فلانرى، پتى جوواتسون و بروفس ها و ... فعاليتهاى علمى خود را درايران متمركز كردند.
عزت الله نگهبان تا سال ۱۳۳۵ شمسى در آمريكا بود اما با شنيدن گزارشهايى مبنى بر غارت تپه باستانى مارليك و پاسدارى ازميراث فرهنگى كه دروجود او همواره زبانه مى كشيد باعث شد تا باز گردد وبه كاوش دراين منطقه بپردازد. بالاخره محوطه باستانى مارليك ازقديمى ترين وغنى ترين محوطه هاى باستانى كشور درسال ۱۳۴۰ توسط هيأت ايرانى به سرپرستى دكتر نگهبان وتلاش دكتر محسن مقدم مأمور تشكيل هيأت ، مورد كاوش قرارگرفت.
اشياى به دست آمده ازمارليك ، مهرها وتدفين هاى نادرش گنجينه اى را فراهم كرد كه درنهايت با راه يابى به موزه، برگ ديگرى از اسناد تاريخ تمدن درسرزمين ايران آشكار شد.
نگهبان همچنين با كاربر روى منطقه باستانى هفت تپه باعث نجات اين آثار از تخريب وغارت شد. طرح كشت نيشكر مى رفت كه آثار موجود دراين منطقه را براى هميشه ازبين ببرد. حضور نگهبان مانع از اين فاجعه فرهنگى شد.
او دركنار كار دانشگاه وگروه باستان شناسى كارهاى پژوهشى وتحقيقاتى خود را انجام مى داد.
پس از بازگشت به تهران با درجه دانشيارى به استخدام دانشگاه تهران درآمد وبا اخذ دكتراى افتخارى ازدانشگاه تهران درسال ۱۳۴۵ به درجه استادى ارتقا يافت.
او درسال ۱۳۳۶ مؤسسه باستان شناسى دانشگاه تهران را بنياد نهاد وبه مدت ۱۰ سال عهده دار رياست آن بود.
ازجمله كارهاى ماندگار نگهبان دردانشگاه تهران كه گروه باستان شناسى اش پويايى و پرورش نخبه هاى امروز اين رشته را مديون اوست، قراردادن واحدهاى عملى براى دانشجويان اين رشته حين ۴ سال تحصيل بود.
او با متمركز كردن فعاليتهاى علمى خود درايران اقدام به ايجاد كارگاهى دائمى دردشت سگز آباد قزوين كرد.
براى اين كار پس از كوششهاى فراوان موفق به كسب مجوز وبودجه لازم براى تعمير كاروانسراى محمود محمد آباد خره شد.
با مرمت اين كاروانسرا كه تنها مخروبه اى از آن باقى مانده بود، محلى جهت پژوهشهاى مستمر دانشگاه تهران به وجود آمد كه دانشجويان در فعاليتهاى ميدانى براى پيشبرد اهداف باستان شناسى تربيت مى شدند.
ويلاى شخصى دكتر نگهبان دركلاردشت نيز پايگاه بررسيهاى پژوهشى وباستان شناسى دانشجويان بود كه با رفتن نگهبان به فيلادلفيا اين محل خالى شد.
فارغ از برنامه تدريس وامور ادارى دكتر نگهبان اوقات فراغت خود را به مطالعه برروى فعاليتهاى خود اختصاص داده وهمچنان دراين راه خستگى ناپذير است. پس ازانقلاب نگهبان از ايران رفت .
سالها از وطن خويش وجايى كه يك عمر زندگى اش را صرف آن كرده بود، دور بود تا اينكه پس از تشكيل سازمان ميراث فرهنگى ، دكتر مهدى حجت اولين رئيس اين سازمان، ازاو دعوت كرد تا به ايران بيايد ودرسمت مشاور و راهنماى پروژه هاى باستان شناسى، با اين سازمان همكارى كند. نگهبان به ايران بازگشت، طى مراسمى ازاو قدردانى شد واز آن پس به عنوان مشاوره و راهنما درپروژه ها دائماً دررفت و آمد به ايران بود. اما هم اكنون چهار سالى هست كه كهولت سن به او اجازه چنين سفرهايى نمى دهد . نگهبان را دركنارمان نمى بينيم اما نام او و تلاشهايش ، همواره با ما و تمامى فعالان عرصه باستان شناسى وبه خصوص دانشگاه تهران خواهد بود. كتابهاى فلزات مارليك ، گزارش كامل خويات مارليك، وگزارش كاوشهاى هفت تپه وتعداد بيش از ۷۰ مقاله علمى درزمينه هاى مختلف تاريخ وهنر به خصوص عيلامى ، مكتوباتى است كه از او به يادگار مانده ومنبع همه دانشجويان ودانش آموختگان باستان شناسى درايران بوده ، هست وخواهد بود.
پى نوشت
با دورى نگهبان از وطن ، اطلاعات زيادى از زندگى وكارهاى او دراختيارمان نبود. اما همين مطلب اندك نيز به يارى دكتر محمود موسوى وبرداشتى از يادنامه نگهبان نشر دانشگاهى تهيه شده است كه از ايشان ومؤسسه باستان شناسى دانشگاه تهران متشكريم.
عزت الله نگهبان - نگهبان تاریخ باستان ایران که بیشترین طلا را را در حفاری ها به دست آورد در پایان عمرش دچار آلزایمر شد .
پیر مردی که بیشترین میزان طلا را در حفاری های باستان شناسی ایران به دست آورده اکنون در فیلادلفیای آمریکا اقامت دارد و با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کند.
او روزگار درازی را در ایران به تربیت دانشجو، کشف حوزه های جدید فعالیت های باستان شناسی، نجات بخشی محوطه های تاریخی و کوششی خستگی ناپذیر برای ارتقای این حرفه اختصاص داده است. سالها با قاچاقچیان اشیای عتیقه و حفاران غیر مجاز که خاندان پهلوی در راس آنها بودند جنگید ولی امروز بیماری اجازه نمی دهد حتی خاطراتی از آن دوران را به یاد آورد.
«عزتالله نگهبان»که به شهادت بسیاری از همکارانش تحولی شگرف در پیشرفت رشته باستانشناسی ایران به وجود آورد، در سال 1305 خورشیدی در اهواز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در دبستان جمشید جم و دبیرستان فیروز بهرام و مدرسه فنی آلمانی در تهران به پایان برد. در سال 1328، از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. نگهبان در سال 1329 به موسسه شرق شناسی دانشگاه شیكاگو راه یافت و در 1333 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس خود از این دانشگاه شد. عنوان رساله وی با راهنمایی دونالد مككان« سیر سفال نخودی رنگ در خوزستان» بود.
جوانه زدن عشق به باستانشناسی در دل کودک مدرسه جمشید جم حکایت شیرینی دارد:« هنگامی كه تحصیلات شش ساله ابتدائی خود را در مدرسه زرتشتیان كه در آن زمان جمشید جم، سپس ایرج و بعدا فیروز بهرام خوانده می شد به پایان رساندم تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیلات در دبیرستان به مدرسه آلمانی كه به نام مدرسه صنعتی خوانده میشد بروم. در آن زمان برای ورود به این مدرسه كنكور می گذاشتند و گذراندن كنكور به خصوص با شركت كنندگان زیاد كار آسانی نبود. به هر حال كنكور مدرسه را با موفقیت گذراده و برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی برق و مكانیك نام نویسی كردم. برنامه دوره مهندسی از این قرار بود كه كه ابتدا شش سال در دوره دبیرستان و سپس سه سال در دوره دانشكده تحصیل كرده و با گذراندن این دوره ها، شاگردان دیپلم درجه مهندسی دریافت می كردند. با شوق و علاقه فراوان، سال اول دبیرستان را گذراندم. متاسفانه در تابستان همین سال از طرف وزارت معارف اعلام شد كه مدارس خارجی در تهران بر اساس تصمیم دولت بسته خواهد شد و شاگردان این مدرسه مكلف هستند برای ادامه تحصیل در مدارس ملی و دولتی كه بر اساس برنامه وزارت فرهنگ تدریس می كنند نام نویسی كنند.
در این وقت چون در مدرسه صنعتی برنامه مهندسی مانند گذشته وجود نداشت، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیلات خود در دبیرستان فیروز بهرام به تحصیل بپردازم. مدرسه آلمانی در خیابان قوام السلطنه و در مقابل كتابخانه ملی و موزه ایران باستان در محل هنر سرای فعلی قرار داشت. ساختمان جدید الاحداث موزه ایران باستان و كتابخانه ملی در تهران آن زمان بسیار جلب توجه می کرد. در ضمن تحصیل در مدرسه آلمانی هر گاه كه فرصتی پیش می آمد برای دیدن موزه ایران باستان می رفتم. در آن زمان كار ساختمان موزه به اتمام رسیده بود و در سالن های موزه، كاركنان اغلب به تنظیم قفسه ها می پرداختند. به خصوص ظهرها كه مدرسه برای مدت دو ساعت تعطیل بود بیشتر اوقات به دیدن موزه می رفتم. این دیدارهای مكرر از موزه ایران باستان به ویژه در آن هنگام كه توام با تكمیل و تنظیم نمایشگاه و قفسه ها بود به تدریج مرا سخت به آثار باستانی و تاریخ گذشته ایران كه در آن هنگام موضوع روز بود علاقه مند کرد.
پس از آنكه در دبیرستان فیروز بهرام به ادامه تحصیل پرداختم با وجودی كه امكان نداشت مانند گذشته گاه و بیگاه از موزه دیدن كنم ولی چون فاصله دبیرستان تا موزه چندان زیاد نبود باز هم، هر چند وقت یك بار برای دیدن موزه می رفتم. در سال های آخر دبیرستان تحت تاثیر احساسات ملی و میهنی نسبت به روشن كردن گذشته پر افتخار ایران و تاریخ درخشان آن فعالیت های دامنه داری در كشور در جریان بود و دانش های وابسته و مربوط به ایران شناسی و فرهنگ و تمدن باستانی ایران بسیار مورد توجه قرار گرفت.
نگارنده نیز با سابقه و علاقه ای كه در ضمن دیدارهای مكرر از موه ایران باستان نسبت به آثار گذشته داشتم پس از اخذ دیپلم دبیرستان تصمیم گرفتم در رشته باستان شناسی دانشكده ادبیات دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل نام نویسی كنم.»
نگهبان پس از کسب مدرک لیسانس از دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. تحصیلات نگهبان در دانشگاه شیكاگو مصادف بود با اوضاع آشفته سیاسی دوران دكتر محمد مصدق كه منجر به قطع كمك مالی به وی از ایران شد. در نتیجه، نگهبان برای تامین مخارج تحصیل و زندگی خود و خواهرش، كه در آن زمان در آلمان به تحصیل مشغول بود، بخش اعظم وقت خود را صرف كسب درآمد كرد. دکتر «عباس علیزاده»، باستان شناس شهیر ایرانی که از شاگردان نگهبان بوده است درباره این دوره از زندگی او نوشته است:« از جالبترین مشاغل گوناگون وی در این زمان، عكاسی خانه به خانه از كودكان بود، شغلی كه لازمه آن چهرهای خندان و طبعی شوخ است. كسانی كه نگهبان را از نزدیك نمیشناسند شاید فكر كنند كه چنین شغلی با چهره گرفته و جدی و شخصیت به ظاهر خشك او ناهماهنگ است. ولی موفقیت وی در این شغل مبین جنبهای از شخصیت نگهبان است كه او كم و بیش در پنهان كردن آن موفق بوده است.»
نگهبان در طول اقامتش در شیكاگو، در International House در نزدیكی دانشگاه شیكاگو زندگی می كرد و در همین مكان با میریام لویس میلر (Miriam Lois Miller) كه دانشجوی رشته كتابداری بود، آشنا شد و ازدواج كرد. پس از بازگشت به ایران، نگهبان با درجه دانشیاری به استخدام دانشگاه تهران درآمد و با اخذ دكترای افتخاری از دانشگاه تهران در سال 1345، به درجه استادی ارتقا یافت. از 1346 تا 1356، دكتر نگهبان مدیریت گروه باستانشناسی را به عهده داشت.
دانشجویانی که در این مدت تربیت کرده است هم اکنون بهترین باستان شناسان ایرانی هستند. روش تعلیم او در دانشگاه با آنچه که تا آن زمان در ایران رواج داشت همخوانی نداشت و همین مسئله گرفتاری هایی برای او به وجود آورده بود. در خاطراتش به دورانی اشاره می کند که دانشجویان دانشگاه تهران را برای سفری پژوهشی به شوش برده بود.« بر خلاف همه ساله که یک اتوبوس دربست برای تمام مسافرت کرایه می شد چون در این برنامه قرار بود مستقیما به شوش مسافرت شود تصمیم گرفته شد با قطار مسافرت را انجام داده و با استفاده از بلیت نیم بها برای دانشجویان، در هزینه مسافرت صرفه جویی شود و توان مالی هیات را در مدت اقامت در شوش افزایش دهیم... دانشجویان را به شهر دزفول بردیم و از آن جا با وانت به طرف شوش حرکت کردیم. از همان روز برنامه کار تنظیم و قرار شد هر شب نهار روز بعد را برای هیات تهیه کنند تا بتوانیم تمام روز در بیایان و صحرا به کار باستان شناسی مشغول باشیم. دو سه روز اول کلیه دانشجویان با علاقه در تپه ها به نقشه برداری، جمع آوری سفال، کلاسه کردن سفال های گوناگون و شناخت سفال دوران های گذشته مشغول شدند. از روز چهارم بعضی از دانشجویان شروع به زمزمه کردند که علاوه بر کارهای یکنواخت همه روزه چه خوب بود اگر سری هم به شهرهای اهواز و خرمشهر و آبادان نیز می زدیم. اعتراض ها بالا گرفت، تا اینکه روز بعد دانشجویان در حالتی شبیه به اعتصاب و اعتراض از کاوش دست کشیدند. من با آنها صحبت کردم ولی چون موفق نشدم اقناعشان کنم، گفتم: آنهایی که نمی خواهند از این برنامه پیروی کنند می توانند خودشان از فردا به هر کاری که علاقمندند اقدام کنند. اکثریت دانشجویان از ادامه کار خودداری کرده و بر روی آثار مخروبه در کنار یکدیگر نشستند....خوب بخاطر دارم تنها دانشجویی که بدون شک و تردید در ادامه کار با من همگامی کرد، همکار عزیز آقای دکتر «پرویز ورجاوند» بودند که در آن هنگام در رشته باستان شناسی تحصیل می کردند.»
«دکتر عزت الله نگهبان» در 1336 موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران را بنیاد گذاشت و تا 1356 عهدهدار ریاست آن بود. در 1354 به ریاست دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران منصوب شد و تا سال بازنشستگی خود در 1357 در این سمت باقی ماند. «صادق ملک شهمیرزادی»، باستان شناس و همکار او در دانشگاه تهران نقش دکتر نگهبان را در تحول اساسی این رشته در ایران به خوبی شرح می دهد:« هنگامی که با سمت استادی در گروه باستان شناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انجام وضیفه می کرد معاون اداره کل باستان شناسی نیز بود و در 1340 اولین حفاری مشترک دانشگاه تهران و اداره کل باستان شناسی را در تپه مارلیک (چراغعلی) تپه رودبار سرپرستی کرد. او نمایشگاهی از آثار به دست آمده از حفاری مارلیک در 1341 در ساختمان موزه ایران باستان ترتیب داد که در نوع خود بی نظیر و اولین نوع چنین نمایشگاهی بود که روحی در کالبد بی جان موزه دمیده شد و توجه و علاقه به میراث فرهنگی و مطالعات باستان شناسی را بین مردم و دانشجویان افزایش داد. از سال تحصیلی 1350_1349 در دانشگاه تهران، گروه آموزشی باستان شناسی و تاریخ هنر و موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران دست به اقدام بی سابقه ای زد که در نوع خود منحصر به دانشگاه تهران است . این اقدام بی نظیر، الزامی کردن دروس عملی به مدت یک نیمسال کامل تحصیلی برای کلیه دانشجویان اعم از دختر و پسر در برنامه درسی در مقاطع تحصیلی دوره لیسانس و فوق لیسانس بود. علاوه بر این، دانشگاه تهران پژوهش، کاوش و بررسی ملی را در دشت قزوین انجام داد که اطلاعات به دست آمده موجب اصلاح جدول گاهنگاری فرهنگی ادوار پیش از تاریخ فلات مرکزی ایران شد. سازنده ترین و بارورترین اقدام دکتر نگهبان در بالا بردن سطح آموزشی و تحقیقاتی باستان شناسی در ایران تشویق و ترغیب دانشجویان برای ادامه تحصیل در این رشته تا درجه دکترا بود که تعداد انگشت شمار متخصصان این رشته تحصیلی که هم اکنون در ایران انجام وضیفه می کنند و سه نفری که در کانادا و رم و هاروارد مشغول تدریس و تحقیق هستند همگی از تربیت شدگان دکتر عزت الله نگهبان هستند. پس از او دیگر کسی در این راه برای ایران سرمایه گذاری نکرد.»
دكتر نگهبان همواره یكی از سرسختترین مدافعان برنامههای منظم كردن فعالیتهای مربوط به باستانشناسی بود و برخی وی را دشمن بزرگ قاچاقچیان و دلالان عتیقه در ایران میدانستند. یادداشت های او در این زمینه به خوبی مبین روحیه و نگاه او نسبت به مسئله حفاری های تجارتی و قاچاق اشیای عتیقه در ایران است. «حفاری هایی که به منظور یافتن اشیاء عتیقه و فروش آنها انجام می شود به نام حفاری های تجارتی در قانون عتیقات شناخته شده اند. در سال 1339 وقتی که من به همکاری با ادره کل باستان شناسی فراخوانده شدم، در حدود یکصد پروانه برای حفاری های تجارتی در مناطق مختلف صادر شده بود که نظارت بر این تعداد حفاری های تجارتی چه از نظر کادر فنی و چه از نظر بودجه و امکانات خارج از توان دستگاه باستان شناسی کشور بود. به ناچار برای رعایت مقررات در نقاطی که دسترسی به ادارات فرهنگ نبود از روسای ادارات فرهنگ و یا مدیران مدارس به عنوان نماینده اداره باستان شناسی برای نظارت به کار حفاری استفاده می شد.
ناگفته نماند که که روسای فرهنگ یا مدیران مدارس در ضمن روز موظف بودند به امور جاری نیز برسند و هیچ گاه این امکان برای آنها وجود نداشت که وقت خود را به نظارت در عملیات حفاری بگذرانند. در نتیجه بیشتر حفاری های تجارتی در نقاط دور دست و بدون اعزام نماینده از اداره کل باستان شناسی انجام شده بودند. در پایان عملیات حفاری پروانه ای دال بر اینکه در ضمن عملیات آثاری کشف نشده است از مسئولین محلی به دست آورده و عملا حق السهم قانونی اداره کل باستان شناسی پایمال می شد.
در کشوری مانند ایران که از نظر غنای آثار باستانی بی نظیر است و با حفاری در گوشه و کنار آن بدون شک اشیاء و آثار ارزنده و مستندی به دست خواهد آمد، چگونه می توان تصور کرد که در این همه حفاری های تجارتی آثاری به دست نیامده باشد. با وجود این همه ساله در حدود نود درصد حفاری های تجارتی چنین گواهینامه هایی دال بر عدم کشف آثار باستانی به دست آورده و مورد قبول اداره کل باستان شناسی نیز واقع شده بود.»
در کتاب «مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران» به قلم خود او نیز آمده است:« برای نگارنده جای بسی تعجب و تاسف بود که بعضی از این دلالان آثار عتیقه مانند ایوب رب النوع و یا آقای کهن پس از چند بار مراجعه به دفتر کار من به روشنی و صراحت درباره ارتباط و دوستی و شرکت خود با بعضی افراد ذی نفوذ مملکتی و خاندان سلطنتی مانند برادر، خواهر و یا خواهر زاده شاه مثل شهرام صحبت می کردند. احتمالا نظرشان این بود که اهمیت و موقعیت مهم خود را به رخ بکشند و نگارنده را تحت تاثیر قرار داده و یا احتمالا تهدید کنند.
آگاهی از این اطلاعات که در واقع فساد ریشه دار را در اجتماع ایران روشن می کرد برای من بسیار موجب تاسف بود.» در پنجمین كنگره بینالمللی باستانشناسی و هنر ایران در 1347، دكتر نگهبان نقشی اساسی در تصویب قطعنامهای در محكوم كردن قاچاق و فروش اشیای عتیقه داشت. افزون بر این، در سمت مشاور فنی باستانشناسی در اداره باستانشناسی وقت، سهم عمدهای در جلوگیری از برخی فعالیتهای غیرقانونی در زمینه خرید و فروش و قاچاق اشیای باستانی به خود اختصاص داد.
دكتر نگهبان همچنین به طور تصادفی، با دعوت رابرت بریدوود و همكارانش به ایران، نقشی اساسی در گشودن فصلی جدید و علمی در باستانشناسی پیش از تاریخ ایران ایفا كرد. پیش از سالهای 1960، اطلاعات باستان شناسان در مورد آغاز دوران روستانشینی و توسعه اقتصاد معیشتی بر پایه كشاورزی در ایران بسیار اندك بود.
در سالهای 1950، رابرت بریدوود، پیشتاز پژوهشهای علمی درباره دوران پلایستوسین موخر و هولوسین قدیم (8000 _ 12000 ق.م) سرگرم فعالیتهای باستانشناختی در كردستان عراق بود. با سقوط رژیم پادشاهی در عراق در اواخر سالهای 1950، ادامه كار پژوهشی بریدوود و تیمش ناممكن شد و درخواست بریدوود برای پژوهش در تركیه نیز به جایی نرسید. سپس در 1958 در كنگره بینالمللی باستانشناسی پیش از تاریخ در هامبورگ، نگهبان و بریدوود با یكدیگر ملاقات كردند.
در این ملاقات، دكتر نگهبان از مشكل بریدوود مطلع شد و پیشنهاد كرد كه وی كار خود را در كوهپایههای زاگرس در ایران ادامه دهد. این ملاقات اتفاقی و استقبال بریدوود از این پیشنهاد سرآغاز عصری جدید در باستانشناسی ایران بود كه در نتیجه آن گروهی از بهترین باستانشناسان بینالمللی (مانند فرانك هول، كنت فلانری، پتی جو واتسون، بروس هاو) فعالیتهای علمی خود را در ایران متمركز كردند. مهمترین سهم دكتر نگهبان در پیشبرد باستانشناسی در ایران ایجاد كارگاه دایمی در دشت قزوین برای فعالیتهای باستانشناختی دانشگاه تهران و تربیت دانشجو در این كارگاه است.
وی با پشتكار فراوان و روحیه خستگی ناپذیر موفق به كسب مجوز و بودجه لازم برای تعمیر كاروانسرای مخروبه محمدآباد خره شد. این مكان منحصر به فرد به كانونی برای پژوهشهای مستمر و درازمدت باستانشناختی دانشگاه تهران تبدیل شد كه در آن دانشجویان، با شركت در انواع فعالیتهای میدانی، برای پیشبرد اهداف باستانشناسی در ایران تربیت میشدند. ویلای شخصی دكتر نگهبان در كلاردشت نیز پایگاه بررسی های باستانشناسی و پرورش دانشجویان این رشته بود، كه البته شهرت و وسعت كاروانسرای محمدآباد خره را نداشت.
دانشجویانی كه بخت شركت در بررسیهای كلاردشت را داشتهاند با خاطره خوش از این مكان و تجربههای خود یاد میكنند. نگاهی به اسامی اعضای هیئت علمی گروه باستانشناسی دانشگاه تهران عمق کوشش های او را برای تربیت دانشجویانی باسواد و آگاه باز می نماید. «در پایان مدیریت اینجانب، گروه باستان شناسی و تاریخ هنر، دارای کادر آموزشی شامل :خانم سیمین دانشور، نوشین نفیسی، پرویز ورجاوند، عباس زمانی، رضا مستوفی فرد، فرخ ملک زاده، صادق ملک شهمیرزادی، غلامعلی همایون، یوسف مجید زاده فسقندیسی، غلامعلی شاملو، مسعود گلزاری، اردشیر فرزانگان و نگارنده این سطور بود.»
شاگردانی که از محضر او درس گرفته اند امروز جزو بهترین باستان شناسان ایران هستند که بسیاری از آنها در دانشگاه های طراز اول خارجی مشغول تدریس این رشته اند. حمید خطیب شهیدی (مدیر گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس)، سید منصور سجادی( استاد دانشگاه رم و سرپرست هیات کاوش در شهر سوخته)، جلال رفیع فر (مدیر گروه سابق انسان شناسی دانشگاه تهران)، محمد صالح صالحی، حکمت الله ملا صالحی (استاد دانشگاه تهران) و عباس علیزاده (استاد دانشگاه شیکاگو) فقط تعدادی از شاگردان اویند.
دكتر نگهبان در 1357 از دانشگاه تهران بازنشسته شد و به فیلادلفیا نقل مكان كرد. قبل از هجوم بیماری، فارغ از برنامه تدریس و امور اداری، دكتر نگهبان اوقات خود را به چاپ گزارش نهایی فعالیتهای باستانشناختی خود اختصاص داده بود اما در پایان عمر با علمیشان با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم میکرده و طلسم گنج نگهبان واقعی محوطه های باستانی ایران را به مبارزه طلبیده است و در روز شانزدهم بهمن سال 1387 درگذشت و قرین رحمت الهی باشد .